نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

حس گمشده !

در این عصر جمعه ی لعنتی دلگیر ، در حسرت حس و لذتی بی رقیب و بی پایان و وصف ناپذیر می سوزم که هرگز به دست نخواهم آورد ! آن هم گیتار زدن در کنار گروه جاودانه ی پینک فلوید ! فریاد خشمم با آهنگ زیبای Sorrow  خلسه ی زیبای Cluster One که روح رو از تنم جدا می کنه ! جنون سرعتم با آهنگ Keep Talking  و ده ها آهنگی که هر کدام حسی رو درونت متولد می کنند و رشد می دهند و به اوج می رسانند ! آخ که چه لذتی می داشت هم پایشان نواختن زیر اون نورها .. فکرش رو هم نمیشه کرد !

چه لذتی رو از دست دادم ! چه زیبا جاودانه شدند ! این است راز جاودانگی !!

پشت بام خانه پدری

دست نوشته ی پر خاطره ای از گذشته هایی دور ... !

 

 

پله های آهنی سرد .. سوزش هول انگیز کف پا .. ترس کهنه ی نه چندان دور  ِ تاریکی ِ پشت بام ِ خانه ی پدری .. تِق ! گردش سریع چشم ! آرامش موقتی ، فضای نمور و سنگین ِ سرد .. میز ِ بزرگ و سیاه .. آباژور فلزی قرمز و کهنه ی سر به زیر ! با اون سیم بلند و دو تکّه ش .. شاهد و ناظر اولین تکاپوها و دلهره های ناشناخته و غریب ِ بلوغ ِ من .. ولع ِ شهوت آلود غریزه ای نهفته – غریبه ، جستجوگر در لابلای خطوط برگه های جدا شده از سالنامه ی 78 آغشته به بوی تنی محصور در پشت نرده های اولین پنجره ی جوانی ام ! اولین بوسه ی گرم پنهانی در تاریکی پر دلهره ی کوچه ی گِلی ِ شهسوار محل ! دوچرخه کرسی نامه بر ! همپای پرسه های شبانه ، ولگرد کوچه ها .. پرده ی سفید ، درب آهنی .. ترس و دلهره بود یا شهوت سرکش و زود طغیان کرده ی پر دردت در پس ِ سالها اسارت بی چون و چرای سنّت که با فشردن وحشی انگشتانم در نخستین تماس ممنوع ...

-          پس کجا رفتی عارف ؟!

با نهیب مادرم از سیاه چاله ی خاطرات بیرون میام ...

-          اینجام ،  گفتی کجاست ؟ دم ِ پنجره  ؟

-          آره بردار بیا پایین اتاق سرد شد !

-          اومدم ، تو برو تو  ...

به سمت پنجره میرم .. پشت بام چوبی و همیشه سرد و تاریک ِ خانه ی پدری .. پنجره رو باز می کنم .. هوای سرد و نمناک به صورتم می خوره ، چشمهام رو می بندم و یه نفس عمیق می کشم .. لرزه ای به تنم می افته .. شهری خاموش و خفته در زیر صدای غم بار و یأس آلود باران .. انعکاس آشنای نور ِ تیر چراغ برق بر آسفالت خیس خیابان .. باز هم سنگینی فضای شهسوار و هجوم ِ حجم زیاد خاطرات گذشته داره مچاله ام می کنه .. لرزش و سستی زانوهایم رو هنوز با دیدن عابری از دور احساس می کنم .. یه جور دلشوره ، انتظار ، لذت توأم با ترس .. عابری گنگ و ناشناس خودش رو توی بارونی کوچکش قایم کرده و زیر نم نم بارون بدو داره به سمت انتهای خیابون میره .. خیابون کشاورز .. و دیگر هیچ ! ... خونه های آشنا ، نورهای زرد و سفید از پنجره اتاقهای همسایه یادآور تنهایی حزن آلود ِ شب های ِ ...

-          چی شد پس ؟ چرا نمیای ؟ داری چکار می کنی ؟

-          اومدم ...

یه دور ، دور خودم می چرخم ، خوب به اطراف نگاه می کنم دستم رو روی لمبه میزارم و حرکت می کنم .. چوبهای زیر پام با اون صدای همیشگی شون غژ و غژ می کنند .. به سمت کلید میرم و به نور زرد و ضعیف لامپ خیره میشم ، بغضی تو گلومه .. همه جا تاریک میشه .. از دور به پنجره نگاه می کنم ، نبستمش ! .. و بارون همچنان آروم و پیوسته می باره ... .

 

۳ سیاه پرده

۱-دوباره سر و کله اش بعد از مدتها پیدا شد ! ناگهان هجوم میاره ، مثل همیشه ! موج های سهمگینش منو اون زیر می پیچونه ، سر گیجه ، سر درد ، تهوع ! دست و پا زدنم بی فایده ست .. چاله می کنم  ، با ناخن هام ، سر و صورتم رو با گل های با خون چسبیده به انگشتهام گلی می کنم تا کسی بهم نزدیک نشه ! تا کسی چهره ی مچاله شده ی زشتم رو نبینه ! چقدر آشناست ، تو این یک سال بی سابقه بوده ! همه چیز سوهان اعصاب میشه ، خنده ی همیشه بهترین ، کلمات و حرکات اطرافیان ، آبجو سفارش میدی مثل همیشه ! می بینی یه دلستر ساده ی آشغال میاره ، بهش نگاه می کنی و فکر می کنی که ...

۲-اگر بری دیگران می کشنش ! نمی تونی تصورش رو هم تحمل کنی ، از زجر و آزار دیگران ... ! سر دردت بیشتر میشه .. یعنی دستت رو به احتمال خونش ! آغشته کنی و نذاری که ... ذهن سیال به حرکت در میاد به همه جا سرک می کشه .. آه عروسک های من ! بازیچه های تلخ نیازهای بیمار من ! دلم برایتان می سوزد ! از همه بیزار و متنفر می شوم ، از پدران کلیسایی ، دگم اندیشان مزاحم و احمقی که فهم قرون وسطایی شکنجه آورشان رو در همه جا بهمون تحمیل می کنن ! و پشت ژست ها و تیپ ها و نقش های مختلف قایم میشن ! چطور این حق رو به خودشون میدن ؟ هیچ وجه اشتراکی با محیط بیرونت نمی بینی ، اون هم به اندازه ی تو و گاه بیشتر رنج می بره ! از توی خواننده هم که دست و پایم رو می بندی شاکی ام ! می فهمی ؟ تو باید بخونی و مخاطب باشی ولی نقش تو ، حضور و اثر تو و احتمالاض قضاوت های مشکوکت منو آزار میده ! اوه ، من بیمارم ! بد بیمارم !! 

۳-خواب دیشب دیوونه م کرده . یه خواب ساده ، ولی خیلی طبیعی ، تو خواب دیدم در اتاق خواب از داخل به سختی با دست کوبیده میشه و ما گرم صحبتیم .. بعد از چند بار شنیدیم و من زود پریدم سمت در و بازش کردم دیدم مادر روی زمین افتاده و گلوش رو گرفته ! و سیاه شده !چیزی پریده بود تو گلوش .. هر چه تلاش می کردم کمکش کنم نمی شد ! طبیعی بودن صحنه ، ترس و غصه ی ناشی از اون اتفاق رو به تمام وجودم نشوند و با هول از خواب پا شدم . تصور مرگ مادر اون هم جلوی چشمت و در دستانت .. نمی دونم عذاب وجدان یا رنج و فشارها و احساس گناه های پرتاب شده به ناخود آگاهمه که اینطور سر و کله ش پیدا میشه یا تغییر شکل داده شده ی همون تصویر مرگ ؟ پا شدم و اومدم تو اتاق خواب دیدم خوابیده .. مثل همیشه . تأثیر خواب در شب خیلی زیاد و ناب و بی پرده ست . وقتی فردا صبح بهش فکر می کنی اونقدر تحت تأثیر نیستی . چرا ؟  

آلبوم آخر عصار

امشب دیوانه ی آلبوم جدید عصارم .. اشکم رو در آورده .. شاهکاری که بخش بزرگش رو شهداد روحانی به وجود آورده در ارکستر سمفونیک لندن .. خواهشاْ نوار یا سی دی اش رو با وجود در دسترس بودنش در اینترنت برای حمایت از این کار زیبا خریداری کنید .. یه شعر از شاملو رو هم خونده .. تو این سرما ساعت ۱۱ شب زدم بیرون .. چه حالی کردم .. فوق العاده بود .. عجیبه که با بعضی شعرهای وطن پرستانه ی غلیظ و مثل همیشه شعرهای طعنه آمیزش چطور مجوز گرفته ! دست مریزاد به این دو هنرمند بزرگ که تو این دوران ابتذال وحشتناک و شدید هنر که از طرف اکثریت جامعه با استقبال هم روبرو شده حضور چنین هنرمندانی که اصالت و سلامت هنر رو زنده نگه میدارن برای من جای خشنوی و دست بوسی داره .. پاینده باشید جنابان عصار و روحانی عزیز ...

آلبوم زیبای « نهان مکن » عصار و شهداد روحانی

به شیدی

احتمالا یه سفر پیش رو دارم ... قبلش این آهنگ رو هم اینجا بذارم که دیوونه کرده منو ، تقدیم به شیدرخ عزیزم !! ( حالا گیر ندین که خودت که نساختیش و ... ! ) .. در صدر لیست آهنگ های این چند مدتم قرار گرفته !! یه عالمه اتفاق افتاده .. کلی موضوع واسه نوشتن دارم که وقت نمیشه .. برگردم با کلی حرف میام ... میرم که .... !

 

Muse: Hoodoo

Lyrics:


Come into my life
Regress into a dream
We will hide
Build a new reality
Draw another picture
Of the life you could have had
Follow your instincts
And choose the other path

You should never be afraid
You're protected from trouble and pain
Why, Why is this a crisis in your eyes again

Taught to be
How did it come to be
Tied to a railroad
You'll have to set us free
Watch our souls fade away
Let our bodies crumble away
Don't be afraid

I will take the cold for you
And I've had recurring nightmares
That I was loved for who I am
And missed the opportunity
to be a better man

 

بازم ممنونم از سایت زیبای My Reticence

بغضی دیگر

تو این شب عجیب !! این آهنگ دیوانه ام کرده .. از آنچه این شب ها بر من می گذرد و آنچه امشب در ذهن فریاااااااادش می کنم به زودی خواهم گفت ... به زودی .. مرحله ی عجیب و سخت و گرده شکنی را پشت سر می گذارم ... از تلخی شلاق های بی امان پدران کلیسایی ! من نه گالیله ام و نه کوپرنیک !!

این آهنگ ... یکی از شاهکارهای دیگر آناتما و یکی از انتخاب های زیبای سایت تازه کشف کرده ام !

Anathema: A Simple Mistake

 

Lyrics:


think for yourself you know what you need in this life
see for yourself and feel your soul come alive tonight
here in the moment we share, trembling between the worlds we stare
out at starlight enshrined, veiled like diamonds in..

...time can be the answer, take a chance, lose it all
it's a simple mistake to make to create love and to fall
so rise and be your master you don't need to be a slave
of memory ensnared in a web, in a cage

i have found my way to fly free from the constraints of time
i have soared through the sky seen life far below in mind
breathed in truth, love, serene, sailed on OCEANS OF BELIEF
searched and found life inside, we're not just a moment in time...

....can be the answer, take a chance lose it all
it's a simple mistake to make to create love and to fall
so rise and be your master you don't need to be a slave
of memory ensnared in a web, in a cage