نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

پاسور

یه تجربه ی متفاوت و نو .. تصویر کردن روابط خاص زندگی طبیعی بر یک ماشین .. رفتارهای نو ، دیالوگ های متفاوت .. حس ها و برخوردهای پیش بینی نشده ! عاشق ماشین شدن ! نارو خوردن .. قدر نشناسی .. ترس .. غم .. شک .. تعجب .. لذت .. نفرت .. رقابت .. رندی .. فداکاری .. فداکاری .. خود واقعی .. بی پرده و سانسور خودت هستی و دوباره زندگی می کنی !! به شیوه ای جدید .. ممنوعیت های اجتماعی و سدهای روانی وجود ندارن ! شیره ی زندگی رو مکیدن ! بودن با آدمها آنطور که نبودی ! گسترش وسعت تجربه و شناخت و احساس ! شاید هم ادراک دیگری از انسان ، جامعه ، هستی و خود ! باور کن اگراندیسمان نمی کنم . اینها رو به من داده ! کاش میشد بگم چه حسی بود ! هارت رو میگم ! بازی ویندوز ! یکی دیگه از اعتیادهای من ! حکم ، شلم ، بلوف ، ۲۱ ... ورق یعنی زندگی ! یعنی شخصیت واقعی آدمها .. شاه کلید فهم و درک احساس و شخصیت درونی آدمها .. ایمان دارم بهش .

فلش بک

خواب و بیداری .. صدای در .. بیدار شدن .. پرواز لحظه ای به خانه ی پدری .. اتاق خواب من در شهسوار .. ایوان .. کودکی ! سفر لذت بخش و گاه پر فشار در زمان ، سی دی های روی سقف .. در چوبی .. امن و حزن .. چه حجمی از خاطره .. رنگ ها .. صداها .. سوژه ای عمیقاْ از دست رفته ! بر گشتن و بر انداز کردن و دقیق شدن .. آه اینجا که تهرانه !

خوابهای مشوش ۰۱

 


Radiohead - OK Computer: Fitter Happier
(download: 960k, stream: 480k))

 

پنج ساعت در خواب و بیداری .. اوج شکنجه .. درد مفاصل .. گرما .. تشنگی .. سوزش و خشکی گلو .. سیگار لعنتی ! اوه پشه !! همینو کم داشتم ! خواب های نصفه و نیمه .. بی ربط و غیر منسجم ! آدمهای نشانه دار .. سلام خانم .. لبخند شما یعنی تسلیم ! درسته ؟ شما روی پیشونیتون علامت 10 خاج دارین ! من این عدد رو می شناسم .. دوست دارمش !

خیابون کشاورز .. ناجی چاق کتک خور ! سیاه ورزیده .. فرار .. فرز .. طراوت .. دیوار علی .. سگ همسایه .. نوشیدنی .. پی .. مغازه ی ما .. سوراخ دیوار .. دما ، فضا ، هوا و مناظر بدیع .. دلتنگی شدید پس از لذت بی نظیر ..

پرتاب شدن به بیابان عربستان .. دویدن به دنبال عرب سیاه چرده ی دزد ! ماسه های داغ کویر .. تیز .. گرفتنش .. مکث بر زدن یا ... ؟ برگشتن .. چند عرب سیاه دیگر با شدت و خشم و جدیت به سمتم می دوند ! در رفتن ! ترس ! توی بیابان به کجا می شود فرار کرد ؟ پناه برد ؟ گریخت ؟ پیامش این بود ؟

هوا روشن شده ! اذان .. حجم خاطره .. اوه ! غصه ی فشار خواب آلودگی فردا ! سرگیجه ی بی لذتی و بی هدفی !

چهاردیواری

خاطره ی پر رنگی که ازش دارم .. طعمش رو هنوز حس می کنم ..

 

 

پلوی سرد .. پنیر .. سحری .. کابوس نیمه شب .. چراغ روشن آشپزخونه .. چرا بیدار شدی ؟ .. قبل از رفتنت بغض گشایی می کنم .. یادته ؟ پلوی سرد و پنیر ؟ کاش می تونستم بگم که اون شب من خورده بودمش ! هم می خوام بخونی هم می خوام نفهمی .. چرا ؟ سانسور کن .. کلمات نباید بودار باشن ! نباید دو پهلو و رسوا کننده باشن .. به این میگن نوشتن ؟ دو نقطه های فرار و تبرئه .. دو نقطه ها و مکث های شرقی ! آبرو ! خویشتن داری ! امانت داری ! رها !! خزیدن به چاردیواری عرف ! عادت ! ارزش ! چاردیواری ای از چشمهای درشت و خیره و سرزنش گر .. دلم می خواد جلوشون لخت شم ! لخت لخت .. ولی نه .. نه ، دارن با نگاه خیره شون اعتراض و دهن کجی ات رو به سخره می گیرند ! هیچ کدوم پلک هم نمی زنند . تا بهت یاد بدن و یادآوری کنن که تو همیشه در چاردیواری هستی .. راه فرار نداری ..

فاجعه به پیش می تازد .. مرزهای طاقت را در می نوردد ! تکرار .. تکرار .. رمز شکنجه ! سوهان روح ! بچه ای سقط شد .. لحظه ی بطالت ملال آور من .. ۳۰۰ کیلومتر دورتر ! فضای لینچ ! بی زمانی ، بی مکانی ! آخ چه دردیه !! انحراف .. لنگه ای برعکس برای روزهای سخت ...

تجربه

این روزها در گیر و دار مهمترین تصمیم زندگیم :

در پنجه های ملتهب و مبهم و پر خطر تجربه ، به دنبال آرامش و ثبات می گردم .

تازه از مترو اومدم بیرون .. از اون خنکی و خلوتی دلچسب .. ساعت ۳ بعد از ظهر .. نشسته بودم روی صندلی مترو و کتاب می خوندم و سکوت کم سابقه و کم پیدایی در مترو حکمفرما بود ، احساسی که کم پیداش می کنم توی این شهر و زندگی شلوغ که آهستگی و سکوت رو فراموش کرده .. یه رانی هلو خریدم . اومدم بیرون . هوا گرمه ولی آرامش خاصی داره . شاید باز هم تأثیر شاهکارهای دلپسند کوندراست .. دیوارهای کنار مصلی رو می گیرم و کتاب می خونم و رانی خنک می نوشم ! و یک اتفاق .. مکث .. حقیقت ِ آرامش را از دل تجربه به دست خواهی آورد و لاغیر .. چرا که ماندگارترین و ماناترین آگاهی و دانش و اعتقاد از دل عملگرایی ، پراتیک و تجربه به دست می آید نه آنگونه که از بحث ها و کتاب ها و نصایح !! من سیذارتای هسه ام . راستی چه جالب که یک اندیشه ، یک کتاب و یک اثر کسی را به قهقرا می برد و دیگری اثری نمی گیرد و یکی به اوج می رود . یعنی به اصول موضوعه ربط دارد ؟ به سئوال و نیاز آن مقطع افراد ؟ به توانایی درک و برداشت ؟ 

رفتن ، نجات من و پیام آور آلودگی مقدس . مکث های سرنوشت ساز .. تعریف و نگاه من به سیالیت زندگی و سرنوشت ! مرز اتفاق و نجات در ثانیه ای باریک بود ! به یک صدا ، حرکت ، گام و رفتار بر می گشت . سایه ی درختهای توت ، یک نخ سیگار ، رخوت و سستی سر ظهر ، انسان شناسی ظریف کوندرا .. دلتنگی تو در عین آزادی ! دوری از التهاب و شلوغی و سر در گمی شهر .. و این همان آزادی و فاصله ی مطلوب من است .. خواهی بخشید به من ؟

                                                                       

                                                          Reza Shahbazi: A Song In Sad Key

علاء الدین

رودکی .. صبح .. خواب آلودگی ها .. "عارف ، پاشو مدرسه ت دیر میشه" .. غصه .. آشپزخونه ی سرد و کم نور .. نور زرد .. حلقه ی دور علاء الدین ..زوزه ی آشنای کتری ، آسمون تاریک و عبوس ! چه غصه هایی از کاپشن های سوخته و آب شده ! معجزه های معکوس علاء الدین خونه ی ما ! من امروز می تونم یکیشو بخرم ! نون روی چراغ .. درز چکمه ، لاستیک های بی اثر ! .. تغذیه .. نون و پنیر ، پیچیده لای برگه های باطل مشق های بی حساب ! بیسکویت نیمروز .. گرسنگی های نیمروز .. پیراشکی های خاطره .. رودکی .. رودکی .. مازیار .. دیوارهای حلبی .. سیم های خاردار ! روزهای بارونی .. چاله ی کنار دیوار ..رود .. چاله ی کنجکاوی های بی معنی .. اقلمو .. مرگ بر شاه .. گچ .. دزدی .. ترس .. حیاط خالی .. ترس دیر کردن .. چوب ناظم .. شلوارت بوی ماست ترش میده ! رقابت .. رشوه .. 8 سالگی .. تورج .. کشفش کردم .. کاش دوباره می دیدمت .. حس گنگ و ناشناخته ی کودکی .. تسلیم .. رنگ اون دیوارها .. بوی دستشویی .. سوراخ دیوار مدرسه .. فرار .. پنجره های رنگ شده .. حصار .. تیغ های فرار .. روزنه های آزادی و عصیان .. آقا معلم ما می خوایم بیرون رو ببینیم .. اگه هوا بازم بارونی بشه فوتبال رو .. من می خوام با این تیغ ، رنگ های این پنجره رو پاک کنم .. بتراشم .. روزنه می خوام .. آقا معلم .. داره بارون میاد .........

یک عصر بارونی و تیره .. امروز خاطره ست و دیروز غصه ! نفرت ! ساعت 5 عصر ! زنگ اخبار ! شرطی رهایی مون کرده ! کیف ها بغل .. طبق عادت با جیغ و داد تا خونه می دویم .. با مازیار .. از همه جلوتریم .. کفش مون گشاده .. هی در میاد .. فقط یکی از ما تند تر می دوئه .. هی بر می گردیم که داره میاد یا نه ! اسمش رو گذاشتیم خط کش ! آخه خیلی لاغره ! گام های تند و عجول و مشتاق ، نزدیک خونه کند و سنگین میشن .. اینو خوب یادم میاد .. اینو الان می فهمم .. همه ی شادی های بی دلیل از فرار و آزادی در چند قدمی خونه محو میشن .. در سردی و تلخی ِ شرطی خونه گم میشن .. دروازه ی قرمز زنگار زده با صدایی آشنا .. راهروی تاریک .. مشق های ننوشته .. التماس گواهی .. تنبیه معلم .. کاش می فهمید .. کاش می دانستند که با این همه نهی و تنبیه و خشونت و حصار چه کردند با ما !!

 

 



Anathema - Childhood Dream
(download: 1mg, stream: .5mg)

 

زیباتر و قوی تر و طبیعی تر از این موسیقی برای پرواز به گذشته و کودکی ندیدم .. شاهکار دیگری از آناتما که انگار راز جاودانه گی رو از پینک فلوید ربودند ! هرچند تا حدی فضاش با کودکی های من متفاوته .. هر چند اون تلخی و عبوسی و سردی و ناکامی خاطره ی گذرای بالا رو به همراه نداره ولی بی نهایت زیباست ...