نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

وجد و خلسه ۲

  

طعم و ریتم و ضرباهنگ پایانی شون انگار هر بار متفاوته .. کاش میشد طولانیش کنم که بتونم از شگفتی لذتش خارج شم و با درک قاعده مندی احتمالیش دوباره بازتولیدش کنم .. موضوع قابل توجه و در واقع کشف و بازی من، تغییر و ساختن زنجیره یا پروسه های متفاوت و متنوعیه که بسته به موقعیت و تیپ و نقش های متعددشون و نیز نحوه ی قرارگیری شون در پایان، یک حس هربار متفاوتی رو القاء می کنند . مثل یک سازبندی رو می مونه و چه رقص گونه و عجیبه امواج پر کش و قوسی که تمام بدنم رو فرا می گیره و به حجم فریادی ناله گون از اعماق غریزه ای بنیادی و دیرینه ختم میشه !! زمان به عقب بر می گرده و در کالبد اجداد جانوری ام زوزه ای سر میدم و با خنده ای از ته دل به خلسه ای نایاب فرو میرم . بالاترین و درونی ترین و شاید بی رقیب ترین لذت انسانیه به اعتقادم که تاکنون شناخته شده!! کوتاه و موجز ! انفجار رنگ ! تازه روایت هایپرانه ش مونده !

خواب

خواب بسیار عجیب و متفاوتی چندی پیش دیدم . در یک صحنه ی طولانی خواب مجموعه ی افرادی رو دیدم که هر کدومشون سمبل و نمادی از یک دوره ی زندگیم بودند و با دیدن شون و برخورد و دیالوگ باهاشون انگار تمام بار و حس و فضای اون دوره ی زندگیم زنده میشد و به تن و روحم نقش می بست ! تنوع دوره ها و حس ها و تجربه ها و انگیزه ها و چالش های طول دوران زندگیم در یک پرده ی خواب هم جالب و بی سابقه بود و هم سخت سنگین و پر فشار !!