نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

مسخ

             



Anathema: Leave No Trace
(download: 2mg)

 

رنج بزرگم در اتاق خواب مچاله شده .. کنج خواب تکرار هر شب تراژدی محکوم به تکرار ! ناقوس فاجعه را از دور دست ها می شنوم ..  هیچگاه دست انسان را بدین حد رقت انگیز و شکنجه آور تهی ندیدم ! و از خود نفرت نکردم که ... دو چشم درشت و خیره ! به انتظاری پر سو تر ولی همگون با ننگینه ی قبیله ی ما ! سمبل ، فرار از رسواییست ! مرگ تدریجی سهم تو بود نیز .. به چه جرمی ؟ اشتباه ؟ حادثه ! اتفاق ! ...

خاطره و حضور مکررت بازی نوک چاقوست با خار زیر این ناخن بلند شده ی روانم ! کاش به همان ساده گی عبور نگاه و تنم از کنارتان گذشته بودم ، نه عادت می کنم نه می پذیرم نه توان تغییر دارم ! به دنبال بهانه ی فرار عصب می کشم تا شاید آن تغییر ناگهانی فرا رسد !!

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام آقا سیاوش
حرف از بازی چاقو با خار زیر ناخن زدی ، دقیقا تونستم دردش رو حس کنم . دوست عزیز ! دیدم تازه آپ کردید گفتم بهتون سر بزنم . من وبلاگم رو تازه ساختم و دلم میخواد دوست پیدا کنم . خوشحال میشم دوستهای خوبی واسه هم باشیم . خدا نگهدار . اون کامنت قبلی هم ، دستم اشتباهی رفت روی اینتر . ببخشید .

محسن ابراهیمیان 1386,05,06 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام سیاوش این عکس فوق العاده است.متنت هم زیبا و هم ادبی ،
مال خودته؟ اگر اینطور هست که بهت تبریک می گم که تبحر خوبی در نگارش به دست آوردی

محسن ابراهیمیان 1386,05,06 ساعت 05:13 ب.ظ

چرا مثل جمهری اسلامی ،جمهوری خلق چین ، شوروی سابق ، کوبا و کره شمالی نظرات رو پس از تایید می ذاری تو وبلاگ!!!

آقای محسن ابراهیمیان مثل همیشه نمک .. اگه به نظرات قبلی دقت کرده بودین گفته بودم که دلیل این کار نه سانسور کردن نظری که کنترل بر نظرهای گذاشته شده بر متن های مختلفه که نیاز به بررسی کامنت های متن های پیشین رو از من می گیره .. و تا به حال هیچ نظری رو هر چقدر هم غیر معمول حذف نکردم .. شما که سابقه ی قابل ذکر در این امر دارید می تونید امتحان کنید !! در ضمن این شیوه ی چیپ تاختن به مارکسیسم و سوسیالیسم جدیدا! مد شده انگار .. هر وقت فرق بین کمونیسم و سوسیالیسم .. حقانیت و درستی اجرای ایده های این مکاتب در این کشورها و نیز زمان و مسیرهای واقعی رسیدن به اون و اصلاْ ریشه ها و علل و انگیزه و استدلالات اون رو خوندی و فهمیدی و در حد ۳-۴ خط تونستی ازش چیز بنویسی بیا و ازین شیوه های کلامی مختص رحیم پور ازغدی و امثالهم استفاده کن .. به قول یکی برای معروف شدن میشه از راه های بهتر و محترمانه تری تا شاشیدن به چاه زمزم استفاده کرد آقای ابراهیمیان !!

دامون 1386,05,07 ساعت 03:35 ب.ظ http://damun.blogsky.com

وقتی نه توان پذیرفتن داریم نه توان تغییر دادن به سوی همین مرگ تدریجی میریم. اما شاید راه سومی هم باشه!! این طور فکر نمیکنی؟

دامون 1386,05,08 ساعت 01:11 ب.ظ http://damun.blogsky.com

توجیه کردن یه نوع خودفریبیه و انتظار روش آدمای ترسو (مثل خیلی ها) شاید راه سوم مبارزه است. نه با انتظار تغییر دادن بلکه به امید تغییر یافتن. مبارزه نه برای خلق. من به این واژه خلق اعتماد زیادی ندارم چون خلق در طول تاریخ ثابت کرده که همیشه اشتباه میکنه .بلکه مبارزه برای حفظ ارزشهای انسانی من نوعی. برای حفظ حرمت انسان یگانه. مبارزه همیشه فریاد کشیدن نیست گاهی وقتها سکوت کردن و لبخند زدن بهترین راه مبارزه هست. نمیدونم راه سوم شاید اعتماد کردن به یه موجود برتره و اعتقاد داشتن به قدرتهای بی انتهای انسان و باور داشتن به اینکه فردای طلایی وجود نداره. هیچ وقت وجود نداشته. باید یاد بگیریم که در زمان حال جاودانه زندگی کنیم. کاری که من الان سعی میکنم بکنم.
خیلی پرحرفی کردم!!!
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد