نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

سایه

ذهن بیمارم فعال شده !

برادر در جایش خشک شده .. نیش عقرب ...

پدر در تاریکی و سرمای خونه ی کودکی ها جان می دهد ! سکته ...

و من ... می لرزم از نیکوتین و سرما ... این ذهن در اختیار من نیست ... حالت تهوع دارم ... بالا آوردنی هم نیست ...

مرگ های تدریجی را می بینم .. کاری از دستم بر نمی آید .. دیگر هم زیستی هم ندارم .. بی رحمانه ترین حکم تاریخ بر من نازل شده ..

تا این روح بیمار بر من می تابد سایه ی مرگ همه جا همراهم است .. در شکل های و حالات مختلف .. ازین کثافت واره بیشتر خواهم گفت .. نه الان که دارد مچاله ام می کند .. کاش خوابم ببرد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد