-
سمفونی بوق ها!
1388,06,30 17:05
* همچین از این راننده های ماشین های پارک شده ی کنار خیابون اون هم توی شب که چراغ ماشین شون رو هم خاموش می کنند بدم میاد !! نکبتا ! اون چه کاریه آخه ! بس که سوتی دادم جلوشون ! آدم حساب همه جا رو هم می کنه ولی دیگه راننده ی توی یه ماشین پارک شده اونم تو اون تاریکی !! * تو یه خواب طولانی که شیدرخ نقش های اساسی داشت توش !...
-
خواب
1388,05,27 12:16
۱- عجیب ترین خواب عمرم رو چندی پیش دیدم ! یه لوبیا شده بودم و توی یه دیگ پر از لوبیا چیتی در حال جوشیدن بودم ! دیگ قل قل می کرد و من بالا و پایین رفتن و چرخیدن لوبیا های تقریباْ قهوه ای اطرافم رو می دیدم و خنده ام گرفته بود ولی احساس گرما یا حس بدی نداشتم فقط یه لحظه، یه تجربه جدید بود ! ۲- صبح پا شده بودم ولی از جام...
-
تصادف - سقوط !!
1388,05,03 16:28
به نظرتون چرا ابعاد و تأثیرات خبر سقوط یک هواپیما بسیار گسترده تر و تأسف برانگیزتر و هولناکتر از تصادف های جاده ایه ؟ حتی اگر تعداد مجروحان و کشته شده گان یک تصادف جاده ای بیشتر باشه ؟ یعنی ارتباطی با پروسه و روال حادث شدن سانحه از نظر زمان بندی و کیفیتش داره ؟ اینکه تصادف های جاده ای در یک لحظه اتفاق می افتند و حوادث...
-
برداشت ۱
1388,04,25 15:32
به تجربه دریافتم : ۱- شدت و کیفیت گریه در هر انسانی نسبت مستقیم و «اگر و تنها اگر» با میزان سرکوب های میل-اراده و احساس شکست در زندگی اون انسان داره. گریه و به خصوص کیفیت و شدت اون نشان از میزان کمپلکس های درونی انسان هاست. ۲- میزان و شدت و کیفیت رنجی که انسان می بره ، درک می کنه و در طی یک اتفاق متحمل میشه نسبت...
-
وجد و خلسه ۲
1388,01,20 13:24
طعم و ریتم و ضرباهنگ پایانی شون انگار هر بار متفاوته .. کاش میشد طولانیش کنم که بتونم از شگفتی لذتش خارج شم و با درک قاعده مندی احتمالیش دوباره بازتولیدش کنم .. موضوع قابل توجه و در واقع کشف و بازی من، تغییر و ساختن زنجیره یا پروسه های متفاوت و متنوعیه که بسته به موقعیت و تیپ و نقش های متعددشون و نیز نحوه ی قرارگیری...
-
خواب
1388,01,10 00:39
خواب بسیار عجیب و متفاوتی چندی پیش دیدم . در یک صحنه ی طولانی خواب مجموعه ی افرادی رو دیدم که هر کدومشون سمبل و نمادی از یک دوره ی زندگیم بودند و با دیدن شون و برخورد و دیالوگ باهاشون انگار تمام بار و حس و فضای اون دوره ی زندگیم زنده میشد و به تن و روحم نقش می بست ! تنوع دوره ها و حس ها و تجربه ها و انگیزه ها و چالش...
-
خواب و خوابواره !
1387,11,28 23:17
۱- خوابی دیدم چندی پیش .. یک ماهی میشه .. با مهدی توی دریا شنا می کردم .. اون جلو جلو می رفت .. خوب دیدمش .. و تصاویر دیگری که یادم نموند .. فقط بعدش از یک دادگاه نظامی تصویری در ذهن دارم .. صبحش اتفاقی تاریخ رو دیدم ! ۲۶ دی بود .. باور کن ! خنده ام گرفت از این همزمانی ! خوبه که دیگه خرافاتی نیستم و ناخودآگاه زمان و...
-
بدرقه
1387,11,09 22:48
« برای او که زندگیش رنج بود ، رنجش زندگی ... مادرم » کاش یادم نرود سیر نگاهت کنم قبل از اینکه چشمانت برای آخرین بار پشت در بدرقه ام کنند ! سوگوارم کنند ! * روی این فاز نمی تونم ادامه بدم چون با متغیر و محرک لذت تعریفش کردم .. ولی احساس می کنم خط ها و صفحه ها حرف می خوام بزنم ازش ... چرا اینقدر زود به پیشواز رفتم ؟...
-
اسباب کشی
1387,11,07 23:32
همه ی هایپریک ها برای انسجام موضوعی و شکلی بهتر به وبلاگ جدیدم هایپریکولوژی منتقل شدند .. اگر کسی تمایلی به خوندن این متن ها و تصاویر بسیار شخصی و پر نشانه ام داشته و داره می تونه به این آدرس رجوع کنه ... زین پس بیشتر در این فضا می نویسم ... بدرود نبش عزیز ... همدم و مونس روزها و لحظه های شخصی و خوب و فراموش نشدنی پر...
-
باله خداحافظی ( از مجموعه ی ۵ شنبه های ارسی )
1387,07,28 23:54
Kwoon - 04 The Beast.mp3 این متن رو که آرزو داشتم به جای نوشتن، توانایی ساختن انیمیشن اون رو داشتم حتماْ با آهنگی که گذاشتم بخونید چون با همین آهنگ در یک حالت خاص متولد شد. کاملاْ ناخودآگاه و هیچ کس حتی آرمان که شاهد لحظه ی تولدش بود شاید شگفتی و بهت و پیچش درد آلودم رو از اون لحظه و دیدن اون تصاویر نتونه درک کنه،...
-
خواب نمایه ها!
1387,06,20 22:04
*خودکشی کرد ... از سقف خونه ی ما پایین افتاد .. فقط نمی دونم چرا سریع جاشو عوض کردن و بردند جلوی در خونه ی هادی انداختنش ؟! بخش بزرگی از کودکی ها و حتی شخصیتم بود .. از خوابهام بیرون نرفته هنوز ! خیلی عمیقه و هنوز پر لذته لعنتی ! بیخود نیست اینقدر عاشق Requiem For a Dream هستم !! تراژدی مکرر اطرافیانم و بلکه خودم! این...
-
دیوانه ای از قفس پرید !
1387,05,16 19:54
۱- به این نتیجه رسیدم که وقتی گناه جلوه ی فاجعه رو به خودش می گیره یعنی اونقدر حد و مرز اتفاق گسترده و فراتر از باور و تحمل عموم میشه در مجازاتش تخفیف حاصل میشه ! یعنی جلب ترحم میشه یا مسأله ی دیگری دخیله ؟ هر چند، نوع اون تخطی و گناه در وقوع این لغزش ! به نظرم مؤثره ! ۲- یک نکته ی بسیار جالب و قابل توجهی که این مدت...
-
تلخ چون قرابه ی زهری ...
1387,05,01 00:49
پاهام سست شد وقتی اس ام اس رو خوندم . نشستم روی زمین ! قرص برنج ! سوم ! بادهای سرد مسموم ! صدای زوزه هاشون باز توی گوشم پیچیدن ! اینبار این ناقوس زنجیر رنج مقدر تو رو پاره کرد و حسرت نگاه خیره به چشمانت و تکرار یک جمله رو به دلم گذاشت!! یک سپاس و یک خواهش و یک آرزو ! یک راز و یک قصه .. برای همیشه توی دلم موندن ! میدون...
-
دریچه
1387,04,20 02:05
چه طولانی .. چه دیر می نویسم این روزها .. چه نوشتنهایی ! چه ضعیف .. چه از روی ناچاری ... ولی یه وقتهایی انگار باید بنویسی .. مثل نفس کشیدنه ... یه جا خوندم علاج خودکشی نویسندگیه !! ساعت ۴ صبح یک روز زمستانی . بارون نم نم می باره . هر چند دقیقه یک ماشین از روی آسفالت خیس رد میشه . شهر کم کم داره بیدار میشه . یه کلاغ...
-
تولد
1387,04,07 23:53
رزرو ... حسش گذشت ... سوخت ! یک تولد سرد ... پر معنا و نشانه ! تا بعد!
-
شکار لحظه ها و حس ها
1387,04,04 13:28
۱ - به مسیر و چگونگی و لحظه ای فکر می کنم که یک تخیل و یا بازی و بلوفی تبدیل به یک واقعیت میشه . به لحظه ای که در نتیجه ی زمان طولانی سیر اون پروسه ی ساختگی، اون امر در موردت اتفاق می افته چرا که دیگه جزئی از تو و شخصیت و هویتت شده ! باید برات اتفاق بیفته تا حیرت و شگفت زده گیت رو از غیر قابل پیش بینی بودن و سیالیت...
-
گذار
1387,03,24 02:00
اتفاقاتی این روزها افتاد که خیلی به فکر فرو رفتم ، به یک خودکاوی مفید دست یافتم . به خصوص که کتاب " روانکاوی و ادبیات " یی که دارم می خونم منو به فضای فکری غالب روانکاوی مجدداْ کشونده . یه تعبیر ساده ای توی تاکسی توجهم رو جلب کرد و اون اینکه در انتخاب لباس سلیقه به خرج میدیم به نظر دیگران توجه می کنیم و از دیگران...
-
نوار مغزی در ۳۰ ثانیه
1387,03,22 00:22
X ماه پیش ، شرکت : تکرار یک آهنگ - هواپیما ، تیر ، انفجار (بازی موبایل) - باشگاه - پورسانت - قرارداد - بدهی - تهوع و دلزدگی ، تکرار ! Y ماه پیش ، خیابان : کار و قرارداد ، اگه بشه ...! - سکس ، مانتو کوتاه ! زاویه دید منفی ! برگردم ؟ - خسته ، گیج ، شید - سنجش پایداری - جنگ نظری - کنترل یا سرکوب ؟ - انسانها ، چشمها ... Z...
-
یک نخ بازی
1387,03,13 16:46
خوبی اجاره نشینی واسه من توی تنوعشه .. هر یکی دو سال محیط زندگیت عوض میشه .. کوچه ها ، مسیر رفت و برگشت ، دیوار ها و اتاق های خونه .. کلی فضا بهت میده واسه خیال پردازی ! ************************************ پاهام کمی پل میشن! احساس خوبی ندارم! فکر می کنم پس چرا این کارو می کنم؟ اگه انجامش میدم باید لذت ببرم ازش! پس...
-
شکنجه های اکستریم(۱) ( پاندول)
1387,02,27 01:32
« روان پریشی درک هراسناک حد اعلای یک ناممکن است ... » فرآیند اینجوریه که ابتدا لذت سر و کله اش پیدا میشه .. در اوج کمال و بی نقصی توصیف و پرداخته میشه .. به انتهای بالای نمودار می رسه .. لختی بعد تو تصویر میشی در انتهای پایین نمودار .. با همه ی بی میلی ها و ناتوانی ها و نداشته ها و نومیدی ها ... و هر چه بیشتر پیش...
-
پرده(۱)
1387,02,23 20:47
واقعه سوار بر سمند کلام از مرز حدوث می گذره ... تماشاگری گاه و سوارکار به گاهی دیگر !! ... بازی مرزها شروع میشه .. باز روی مرز لذت و هیجان قدم می زنی و آنسو فاجعه و پایان رو در انتظار می بینی ! می دونی که یک روز پات می لغزه و می یفتی اون سو ! ولی این دلیلی نمیشه که دست از بازی همیشه گی ات برداری! مرزها غایت و ابدیت رو...
-
حباب !
1387,02,14 16:48
زیر آفتاب داغ بعد از ظهر نشستی روی زمین ، لبه ی کلاه رو هم نمی تونی برگردونی که پشت گردنت نسوزه !! بابت طعم کافور و دل پیچه ی نهار ِ چند دقیقه قبل که از گلوت هم پایین نرفته و درد کمرت از اینکه نشستی -هرچند زیر آفتاب و روی زمین- راضی هستی !! جالبه که همیشه یک چیز بدتر وجود داره که گند ِ ناخرسندی موجود رو پذیرا کنه...
-
مجازاتی در جستجوی جرم
1387,01,30 18:19
" ... در کافکا ، این منطق ۱ وارونه شده است . کیفر دیده دلیل مجازات را نمی داند. پوچی مجازات چنان تحمل ناپذیر است که متهم، برای یافتن آرامش، مجبور است برای کیفر خود توجیهی بیابد : مجازاتی در جستجوی جرم. مهندس پراگی ما با تفتیش همه جانبه ی پلیس تنبیه می شود ۲ . این کیفر جرمی می طلبد که مرتکب نشده است، و مهندس متهم به...
-
وجد و خلسه
1387,01,12 16:53
" ...می توانیم مظهر صوتی احساسات را در ملودی رمانتیک یک تصنیف آلمانی ببینیم: طول آن ظاهراً می خواهد احساسات را زنده نگه دارد، آن را بسازد و لذت آهسته آن را سبب شود. از سوی دیگر، وجد و خلسه نمی تواند در یک ملودی منعکس شود، زیرا حافظه ی محدود شده توسط وجد و خلسه قادر نیست ترکیب و توالی تک آواها را در یک عبارت ملودیک،...
-
مثلث
1386,11,18 17:14
آخرین متن قبل از اجباری ... ! به یاد او که به دنبال حجم گمشده نا عادلانه در عصمت خود ویران شد ... صحنه 1 : دوربین آرام می چرخد .. مزرعه ی در حال نشاء .. نیمه کاره .. سبز تنک .. چند درخت در دور دست و جاده ای خاکی کمی آنطرف تر در حاشیه ی قطعه ی زمین جلوی تصویر .. تنها صدای تصویر صدای جیرجیرک های تابستانی و گاه کلاغی که...
-
حاشیه ی مهمتر از متن ...
1386,11,07 03:01
وضعیت رفقای زندانی وخیم تر شده است . لازم دیدم حتی در این وبلاگم نیز به وضعیت شان اشاره کنم . اخبار دانشجویان در بند را در سایت آزادی-برابری و کمیته پی جویی ... بخوانید . و کاش در حد توان تان قدمی بردارید . در وبلاگهای دیگرم دیالنفی و خوب که نگاه می کنی نیز اخبار را منعکس می کنم . درود بر رفقا و پاینده باد جنبش...
-
سکوت
1386,10,25 22:49
۱ - سکوت کردم و هیچ نگفتم تا اشتباه کنه ! تا به سمت فاجعه بره ! شاید اینطور بهتر باشه ! شاید اینگونه تغییری صورت بگیره ولی تحمل ِ سکوت و درک ِ اینکه چه دارم می کنم هول و هراس ورود به وادی غریب و ناشناخته ای رو به تنم نشوند که به طور بی رحمانه ای بکر بود !! ۲ - مدتی ست که به سکوتی دیگر مبتلا شدم . فاصله ی فزاینده ی درک...
-
بدل !
1386,10,18 15:50
تا چندی پیش به طور ناخودآگاه شاید چنین اتفاقی میفتاد یا خب قبلاْ احتمالاْ این توانایی نبود ولی اخیراْ برام تبدیل به یک روش و حتی هیجان شده که یک اشتباه رو تبدیل به یک تاکتیک کنم ! یا یک فرصت و امتیاز !! یعنی حرکت اشتباه مهره ام رو تبدیل به یک حمله یا دام و نقشه کنم ! و این نتیجه و یا شاید عامل رسیدن من به اصل سیالیت و...
-
خود گویه!
1386,10,07 20:24
فکر می کنم فشار مخرب کار و آرزوی نکرده و برآورده نشده بسیار بیشتر از استرس و تبعات امر واقع شده ست ! کُشنده ست ! چون تکرار ، شکنجه ایست فرساینده و مضمحل کننده ! پاندول گیر کرده ! تخریب شدت گرفته ! این همه فاصله ، این همه تفاوت در رنج و پس زدن من و لذت و پذیرش غیر در چیست ؟ شدت بخشیدن ذهنم در نتیجه ی عواملی دیگرست یا...
-
بدرود هستی من ...
1386,09,08 01:58
کتم رو در میارم و خودم رو توی صندلی عقب ول می کنم ، داغم ، چقدر مستی رو به خاطر محو ناخواسته ها و موانع فکری و احساسی ام دوس دارم ، به خاطر از میان برداشتن خود پرورش یافته در شرایط ناخواسته ی اجتماعی ، خود اسیر در ارزش ها .. هنجارها .. احتیاط ها و حتی استدلالات زیاد از حد عقلانی و منطقی . پنجره رو میدم پایین، موریکونه...