دیگه بیش از این نمیشه تحمل کرد ! فاصله ها نوری اند! مواضع و احساس و نیازها آنقدر دور افتاده اند از هم که هیچ امیدی به لحظه ای ماندن نیست! کمی ترس و دلهره سراغم آمده ! گستاخی و درشتی ناخواسته ! دسترنج و نتیجه ی آخر ! تلخه که ما به ازای یک عمر رنج و بدبختیش این باشه ولی هست! هیچ پیوند و نسبت و ارتباطی رو نمی فهمم و درک نمی کنم ! دیگه در قید و بند هیچ کدوم شون نیستم ! اگر یک عابر یا رهگذری بود بینی ام رو می گرفتم تا خیلی محترمانه بخوام از کنار اندیشه و اخلاق و شخصیت تحمل ناپذیرش رد بشم! من هیچ ارزش و اخلاق و قرارداد اجتماعی ای رو به رسمیت نمی شناسم ! عاصی ام از این جماعت متعفن که بیش از دیگران به خودشون دروغ میگن! از این جماعت بی ارزشی که استاد خود سانسوری اند و اون رو در مبنا و اصول اخلاقی و هنجاری و عرفی شون به ارزش بدل کرده اند و هر که غیر از اون رو با شلاق نکوهش و طرد و انگشت نما کردن مجازات می کنند! جماعت عاشق و شیفته ی شرافت! و بزرگی و عزت نفس و ... که البته همیشه در مرحله ی قضاوت و برای دیگران و به هدف صلیب کشیدن انسانی دیگر و افکار و اعمال غیر خود ... چقدر حس داستان میرا رو خوب درک می کردم . چه فضاهایی ، به وضوح عین امروز من و جامعه و خانواده ی منه ! جماعت اصلاح شده!! سربازی رو بیش از همیشه می خواهم! و بعد از سربازی رو با دلهره و ترس خاصی نگاه می کنم! فرار سرنوشت سازی خواهد بود اگر باز هم این گوی نچرخد! اگر تا اون موقع یک اصلاح شده با نقابی جراحی شده نشوم! از همه ی تفریحات و تعلقات و دل خوشی ها و ارزش هایشان متنفرم . همه شان ارزانی شما ، تا می توانید بچرید در این مزرعه ی سراسر لجن ، آدمهای سنگی ، ترسو ، بیمار و بزدل و پوسیده و متعفن ! نه با موسیقی زندگی تان ، نه با رقص افکارتان ، نه با دین تان و اخلاق تان ، نه با تجارت و کار و نظام آموزشی و سیاست و حکومت داری تان و شیوه های چندش آور دلسوزی و کمک های به هم نوعتان ،... هیچ اشتراک و پیوندی ندارم . در اوج خشم و نفرت سوار بر بالهای خیالی این آهنگ به هر آنچه ناخواسته مرا با شما پیوندی می دهد تف می کنم و به استقبال نقطه ی پایان این احتضار تنفر انگیز می روم تا تولدی دیگر ! را در بستر و بعدی نا معلوم در سویی تعریف نشده پی بگیرم که هستی ام را هر چند پیروزمندانه در نگاهتان - در چارچوب های ارزشی تان - انگل واره ای بی اختیار و میلیاردها بار تکرار و جویده شده بیش نمی بینم!
Arriving Somewhere But Not Here
Never stop the car on a drive in the dark
Never look for the truth in your mother's eyes
Never trust the sound of rain upon a river rushing through your ears
Arriving somewhere but not here
Did you imagine the final sound as a gun?
Or the shattered windows of a car?
Did you ever imagine the last thing you'd hear as you're fading out was a song?
All my designs simplified And all of my plans compromised All of my dreams sacrificed
Ever had the feeling you've been here before?
Drinking down the poison the way you were taught Every thought from here on in your life begins and all you knew was wrong?
Did you see the red mist block your path?
Did the scissors cut a way to your heart?
Did you feel the envy for the sons of mothers tearing you apart?
Never stop the car on a drive in the dark
Never look for the truth in your mother's eyes
Never trust the sound of rain upon a river rushing through your ears
Arriving somewhere but not here
Did you imagine the final sound as a gun?
Or the shattered windows of a car?
Did you ever imagine the last thing you'd hear as you're fading out was a song?
All my designs simplified And all of my plans compromised All of my dreams sacrificed
Ever had the feeling you've been here before?
Drinking down the poison the way you were taught Every thought from here on in your life begins and all you knew was wrong?
Did you see the red mist block your path?
Did the scissors cut a way to your heart?
Did you feel the envy for the sons of mothers tearing you apart?
هوا ابری و تیره ست ، به نظر میاد آخرهای یه غروب دلگیر ، خیابونی عریض و خاکی با پستی و بلندی های آشنا ، در افق ِ دیدم دیواری همرنگ به کل تصویر به رنگ سفید سیمانی و کوتاه که اون دستش باقی تاریکه ، دارم با یکی قدم می زنم که نمی بینمش! یه لحظه تعداد معدود آدمهایی که در زاویه دیدم هستند هراسان و با دلهره به این سو و آن سو میرن و انگار دنبال پناهگاهی هستند! به آسمان نگاه می کنم که به سرعت تیره میشه و غرشی سهمگین می کنه و من هم با همراهم می دویم زیر یک سایه بون، بدون هیچ کلامی می فهمم که قراره رعد و برق بزنه و ما نباید روی زمینی که تازه می بینم همه جاش خیسه وایستیم ! رنگ صحنه عوض میشه همراه با دلهره و ترس نابی که همراهمه و مثل اون رو هرگز تجربه نکردم با نا امیدی در تاریکی شب به کمک نور لامپ های زرد و کم نور تیر چراغ برق و گاه تک چراغ جلوی مغازه هایی که کرکره شون پایین کشیده شده دنبال قطعه ای زمین خشک می گردم !!
یه سئوال دارم ! چرا من در اوج لذت دیداری، شنیداری، جنسی و کلاْ جسمی وقتی به مرز اوج توصیف ناپذیر غیر قابل تصورش می رسم آخرین عکس العملم [خنده] است ؟!! چرا خنده عکس العمل و پاسخ من به اوج لذته ؟!
این آهنگ هم تقدیم به آرمان ، دوستی برای تمام فصول !!
همونی که عاشقش بودی و همیشه صدات کم میاورد مقابلش ! به یاد همه ی خاطرات مون .. چه شلم و سیگارهای دونفره و چه حرف و شوخی و خنده هایی ! اون کاراکتر خیالی همسایه ! تجربه های مگو ... نقطه ی عطف من نبودی ولی آرامش،پناه و تعادلی که تو بخشیدی هربار منو تا نقطه ی عطف دیگرم هدایت کرد! و تو ماندی در جایگاه خودت پس از هر نقطه ی عطفی ! در سردی و گرمی روابط و دنیای شخصی و مشترکمون، در هر چهار فصل رابطه مون ! درک بالا و متقابل ما در رفاقت که نشانه ی تکامل گام به گام و سطح بالای شخصیتی ماست آن چیزی که ما در دوستی رعایت و درک می کنیم کار هر کسی نیست و نشان از رشد تماشایی و نادر و تحسین برانگیز شخصیت های بالغی و رفاقتی ماست !!
الگو و نمونه ای که تا به حال ندیدم و خیلی ها می تونند ازش درس بگیرند ! البته هنوز مونده تا چند چیز دیگه هم بهت یاد بدم .. ولی خودمونیم تداوم یک رفاقت آن هم در این سطح و با این غلظت و زمان سپری شده ی مشترک کار کم نظیریه ! مرسی پسر .. فدای تو نص !!
Lyrics: