واقعه سوار بر سمند کلام از مرز حدوث می گذره ... تماشاگری گاه و سوارکار به گاهی دیگر !! ... بازی مرزها شروع میشه .. باز روی مرز لذت و هیجان قدم می زنی و آنسو فاجعه و پایان رو در انتظار می بینی ! می دونی که یک روز پات می لغزه و می یفتی اون سو ! ولی این دلیلی نمیشه که دست از بازی همیشه گی ات برداری! مرزها غایت و ابدیت رو بهمون نشون میدن ولی من مرز ثابتی نشناختم و ندارم .. من در کنار کشف مرز و محدوده های جدید ، دوست دارم گسترش بدم شون اونقدر بازشون کنم که به چند قدمی فاجعه برسند ، چند قدمی سایه ! تاریکی ! خط پایان !! اصلاً هیچ می دونی خط پایان بسته به قدرت و مهارتت تعیین میشه ؟ و می تونه عقب و عقب تر بره ؟
سوارکار هیجان و اشتیاق و تجربه ... فاجعه رو به مرزهاش نزدیک می کنی و لمسش می کنی .. گاه بدل و گاه اصل ! فرقی نمی کنه برای رها شده !! مثل واگنی که اتصالش به لوکوموتیو جلویی قطع شده و تا چند لحظه ی دیگه وا میسته .. اونم وسط یک دشت !! من یک رها شده ام .. اونم وسط یک دشت .. دیگه صدای لوکوموتیو و سوت لوکوموتیو ران رو مدتهاست نمی شنوم !!
تماشاگر درد و رنج و خشم ... چه گشاده دست و بی وقفه خودش رو خرج می کنه ! لذت لحظه ، ترس پایان و زوال و تکرار رو از بین می بره و تو با نظاره ی پایان محتوم در سکوتت مچاله میشی !!
***************
۱- نامی بی مسما برای این متن ولی با انگیزه ای کنایی به لحظه و مقطعی ماهیتاْ مهم ! که از بعضی سطور متن عبور و گذر کرده !
Floating (inatankofhatredfuel) with nowhere to hide unspoken (10000thousandthoughtsanhourandrising) twist back inside
How did we get here
Life don't belong here
Feel like I just never tried to find a way back to the outside it stops me from breathing kills all the dreaming
TALKING TO YOU FROM THE OTHER SIDE OF A WALL IN MY MIND AND IT'S CLEAR THAT YOU'RE NEAR TO ME. THINK I FOUND A WAY TO UNDERSTAND WHY I COULDN'T SEE WHAT WAS HAPPENING THE FEAR OVERCAME ME.TOOK A TRIP ON THE INSIDE I TOOK A TRIP ON THE INSIDE I TRY TO HOLD ON 'TIL THIS FEELING IS GONE.BREAK THROUGH TO THE OTHER SIDE NEED TO BREAK THROUGH TO THE OTHER SIDE OF EVERYTHING...
I just can't lay down and die it takes a lifetime to understand why it seems that you need me but you don't seem to hear me
Talking to you from the other side of a wall...sickshitsickshitsickshitsickshitsickshitsick shit....
|