فکر می کنم فشار مخرب کار و آرزوی نکرده و برآورده نشده بسیار بیشتر از استرس و تبعات امر واقع شده ست ! کُشنده ست ! چون تکرار ، شکنجه ایست فرساینده و مضمحل کننده !
پاندول گیر کرده !
تخریب شدت گرفته !
این همه فاصله ، این همه تفاوت در رنج و پس زدن من و لذت و پذیرش غیر در چیست ؟ شدت بخشیدن ذهنم در نتیجه ی عواملی دیگرست یا واقعیتی موجود و در حال اتفاق ؟! ریتم و سرعت حرکت و مختصات رایج تعبیر و شناخت ابژه های زاویه ی دید و درکم هیچ همخوانی و شباهت و امکان تبدیلی به متغیرها و ضرباهنگ و ملودی و معادلات من ندارد . آری، ساده ست! باز هم پتانسیل متراکم و مخرب زیاد شده و مجرای برون ریزی مناسبی نیافته! همه ی مخدرات عقیم گر فکری و جسمی نیز به کناری رانده شده اند! انتظار دیگری نمی شود داشت ! تنها امتیاز و برگ برنده شناخت فرآیند و مکانیزم در حد توان و رمزگشایی و تقدس زدایی و عریانی و رسوایی ریشه های ساده و بی ارزش و غیر قابل باور این حالات مرموز و قابل تبدیل به ارزش و نماد تمایز و نشخوار هویت بخش انسانهای منزوی متافیزیست معنوی از نوع مدرنش است! رسالت و هدف نیچه و فروید و ... هرچند هنوز برای خودم نیز تا حدی لاینحل مانده! آنچه می بینم و می شنوم تهوع آورتر از آن چیزی ست که قابل بیان و باور باشد ولی نوع برخورد و ارتباط برقرار کردن و انفعال ها و خود را به برج عاج بردن امری ست که شلاق بی امان و بی تعارف روانکاوی را باید به جانش نواخت تا بی ارزشی و روزمره گی و پوچی ذاتی و همیشگی جامعه ، ملاک برتری و حقانیت و ارزش بی مایه گان نشود!! ها ها! از کجا به کجا رسیدم! |