نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

Arriving Somewhere But Not Here

           

 

دیگه بیش از این نمیشه تحمل کرد ! فاصله ها نوری اند! مواضع و احساس و نیازها آنقدر دور افتاده اند از هم که هیچ امیدی به لحظه ای ماندن نیست! کمی ترس و دلهره سراغم آمده ! گستاخی و درشتی ناخواسته ! دسترنج و نتیجه ی آخر ! تلخه که ما به ازای یک عمر رنج و بدبختیش این باشه ولی هست! هیچ پیوند و نسبت و ارتباطی رو نمی فهمم و درک نمی کنم ! دیگه در قید و بند هیچ کدوم شون نیستم ! اگر یک عابر یا رهگذری بود  بینی ام رو می گرفتم تا خیلی محترمانه بخوام از کنار اندیشه و اخلاق و شخصیت تحمل ناپذیرش رد بشم! من هیچ ارزش و اخلاق و قرارداد اجتماعی ای رو به رسمیت نمی شناسم ! عاصی ام از این جماعت متعفن که بیش از دیگران به خودشون دروغ میگن! از این جماعت بی ارزشی که استاد خود سانسوری اند و اون رو در مبنا و اصول اخلاقی و هنجاری و عرفی شون به ارزش بدل کرده اند و هر که غیر از اون رو با شلاق نکوهش و طرد و انگشت نما کردن مجازات می کنند! جماعت عاشق و شیفته ی شرافت! و بزرگی و عزت نفس و ... که البته همیشه در مرحله ی قضاوت و برای دیگران و به هدف صلیب کشیدن انسانی دیگر و افکار و اعمال غیر خود ... چقدر حس داستان میرا رو خوب درک می کردم . چه فضاهایی ، به وضوح عین امروز من و جامعه و خانواده ی منه ! جماعت اصلاح شده!! سربازی رو بیش از همیشه می خواهم! و بعد از سربازی رو با دلهره و ترس خاصی نگاه می کنم! فرار سرنوشت سازی خواهد بود اگر باز هم این گوی نچرخد! اگر تا اون موقع یک اصلاح شده با نقابی جراحی شده نشوم! از همه ی تفریحات و تعلقات و دل خوشی ها و ارزش هایشان متنفرم . همه شان ارزانی شما ، تا می توانید بچرید در این مزرعه ی سراسر لجن ، آدمهای سنگی ، ترسو ، بیمار و بزدل و پوسیده و متعفن ! نه با موسیقی زندگی تان ، نه با رقص افکارتان ، نه با دین تان و اخلاق تان ، نه با تجارت و کار و نظام آموزشی و سیاست و حکومت داری تان و شیوه های چندش آور دلسوزی و کمک های به هم نوعتان ،... هیچ اشتراک و پیوندی ندارم . در اوج خشم و نفرت سوار بر بالهای خیالی این آهنگ به هر آنچه ناخواسته مرا با شما پیوندی می دهد تف می کنم و به استقبال نقطه ی پایان این احتضار تنفر انگیز می روم تا تولدی دیگر ! را در بستر و بعدی نا معلوم در سویی تعریف نشده پی بگیرم که هستی ام را هر چند پیروزمندانه در نگاهتان - در چارچوب های ارزشی تان - انگل واره ای بی اختیار و میلیاردها بار تکرار و جویده شده بیش نمی بینم!

 

                                            

 

                                                     Arriving Somewhere But Not Here

                                                                    (Download)

 

Never stop the car on a drive in the dark

Never look for the truth in your mother's eyes

Never trust the sound of rain upon a river rushing through your ears

Arriving somewhere but not here

Did you imagine the final sound as a gun?

Or the shattered windows of a car?

Did you ever imagine the last thing you'd hear as you're fading out was a song?

All my designs simplified And all of my plans compromised All of my dreams sacrificed

Ever had the feeling you've been here before?

Drinking down the poison the way you were taught Every thought from here on in your life begins and all you knew was wrong?

Did you see the red mist block your path?

Did the scissors cut a way to your heart?

Did you feel the envy for the sons of mothers tearing you apart?

Never stop the car on a drive in the dark

Never look for the truth in your mother's eyes

Never trust the sound of rain upon a river rushing through your ears

Arriving somewhere but not here

Did you imagine the final sound as a gun?

Or the shattered windows of a car?

Did you ever imagine the last thing you'd hear as you're fading out was a song?

All my designs simplified And all of my plans compromised All of my dreams sacrificed

Ever had the feeling you've been here before?

Drinking down the poison the way you were taught Every thought from here on in your life begins and all you knew was wrong?

Did you see the red mist block your path?

Did the scissors cut a way to your heart?

Did you feel the envy for the sons of mothers tearing you apart?

نظرات 7 + ارسال نظر
shidi 1386,06,22 ساعت 12:19 ق.ظ

واقعا ملموس و عالی بود سیاوش جان .... چقدر همزمان با هم به این زنجیر فکر کردیم و همزمان با هم نوشتیم !!خیلی جالب بود!
میفهمم ولی ...خیلی تند رفتی :(
چاره ای برای آزادی باید یافت اینطور هیچ چیز تغییر نمی کنه :(

پاندورا 1386,06,25 ساعت 02:47 ب.ظ http://khazan58.blogfa.com

خوب باید هم شخصی باشه ، خوب عمومی که نیست پسر!!!
به هرحال من همیشه ودائمامشغولم ،سرم رو هم نمیتونم بخارونم،و خیلی مواقع تنهام و تنهایی ام رو قلم و دوات پرمی کنن،گاهی می نویسم ،ولی واقعا دلنوشته های تن وذهن خسته ام رو می بینی و واقعاهمه سطرهاش می گریند

هلیا 1386,06,28 ساعت 11:05 ب.ظ

چقدر شجاعی پسر... همه از تفکر حرف می زنن ولی کمتر کسی شجاعت اینو داره که از نگاه دیگران(مادر یعنی جامعه،فرهنگ؛ خانواده و ...) نبینه و بر اساس تفکرش زندگی کنه. تحسینت می کنم.
Never look for the truth in your mother's eyes...

دامون 1386,07,01 ساعت 01:44 ب.ظ http://damun.blogsky.com

می فهمم چی میگی
اما
این راه حلش نیست
اظهار تنفر فقط روح رو مسموم میکنه
کار من شده سیاست سکوت و لبخند
میدونم که اینم راهش نیست. که بلاخره یه روز بدجوری و بدجایی منفجر میشم اما...
به قول صمد تو ماهی سیاه کوچولو
نشستی که چی!!! پاشو به فکر چاره باش!!!

دامون 1386,07,01 ساعت 01:48 ب.ظ

راستی وبلاگهای دیگتو هم لینک کردم
با تعریفهایی که از ولایت خودتون کردین خیلی حیف شده که اون ورا نیومدیم.
راستی من این کرم شبتابهای توی دریا رو هم ندیدم. چیزای جالبی باید باشن! ماهی هم نشد که بخوریم. میدونی که تابستون شمال تنها چیزی که پیدا نمیشه ماهیه!!
عکسهای چینی خانه اردبیل رو گذاشتم. علاقه داشتین برین ببینین

دامون 1386,07,02 ساعت 04:22 ب.ظ

ممنون از راهنماییت سیاوش خان
لینکها اصلاح شده
دوست داشتی برو ببین

Ereshkigal 1386,07,03 ساعت 10:25 ق.ظ

Arriving somewhere , But not here

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد