نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

نبش

این نوشتار نه دغدغه مخاطب دارد نه نگرانی کسب هویت متنی ادبی! بی ادعا زاده شده تا تنها زندگی کند و درک شود!درست مثل دن کیشوت!

گیر دادن به کلمات

۱ - دیروز تو شرکت گفتم : < من بالاخره یه B M V  می دزدم  > یه لحظه مکث کردم و خنده ام گرفت از مقایسه ی این حرفم با دیروز که می گفتم < خواهم خرید > و امروز که شرایط واقعی و تحمیلی کار رو می بینم و ره صد ساله و ... !

یه عده در اثر شرایط ناعادلانه و ناخواسته ی بیرون خواسته شون رو تغییر میدن و یه عده راه و روش رسیدن به خواسته رو و یه عده هم که به خواب و رؤیا و آرزو پناه می برن ! و ...

۲ - چندی پیش از ساختن یه ترکیب جدید قهقهه ای زدم که حیفم اومد به شما نگم ! ( نمی دونم باید عذرخواهی کنم یا نه !؟ در بند ۳ توضیح میدم ) جمله ی < من دیروز خایمالی شدم >‌!!! اصطلاح مضحک خایمالی شدن !! این هم از اون گیر دادن به کلماته .. می دونید که چقدر به قدرت و پتانسیل تعجب آور و گاه هراس انگیز کلمات ایمان دارم !! البته این مثال خوبی برای این توصیفم از قدرت کلمات نبود .. به زودی میگم .

۳ - یه سئوال قدیمی و شاید هم تکراری .. میشه بگید چرا نام بردن و توصیف و یا هرگونه استفاده ای از آلات تناسلی مرد و زن ( البته بیشتر در جوامعی مثل ما ) اینقدر زشت و قبیح و دارای منع اخلاقی شدیده ؟ چرا در آزادترین جوامع و در آزادترین پوشش ، اندام جنسی مرد و زن پوشیده میشوند ؟ در حیوانات هم بطور طبیعی اکثراً پوشیده ست .. و چرا در آغاز هم ابتدا این اندام پوشیده شدند ؟ قطعاً تحقیقات گسترده و مفیدی در این زمینه شده است که من سراغ ندارم .. لطفاً اگر اطلاعی دارید راهنمایی ام کنید .. خنده دار اینکه از روی لج و عصبانیت می خواستم تک تک اعضای جنسی زن و مرد را با توصیف نام ببرم تا این سد و مانع احمقانه و به غایت و به غایت و به غایت بی پایه و اساس‌ ( از منظر منطق امروز من ! ) را بشکنم ولی جالب اینکه یک مانع درونی( آموزش ؟ فرهنگ ؟ فشار هنجاری ؟! یا ... ) نمیزاره و جنگ و ور رفتن من با این موانع بطور چندش آوری خنده داره !! آخه چرا ؟ یکی بگه چرا ؟ اندامی که زیباترین و قشنگترین حس و لذت ها رو به انسان هدیه می کنن دارای چنین منع و قبح اخلاقی شدیدند ؟! کسی می دونه ؟

نظرات 3 + ارسال نظر

اینجا گور اجبار نفس هاست که تو هر نفس بمیریم می گن اینجا خونه ی ماست ...
به سختی از صخره سنگی بالا رفت . می خواست پرواز کنه ، مثل پرنده ها . نوک صخره ایستاد . به پایین نگاه کرد و لحظه ای از ارتفاع زیاد آن ترسید . عاشق پرواز بود . باد روی گونه های سردش سیلی می زد و او با تمام وجود نمناکی اش را به خود می گرفت . با خود گفت باید پرواز کنم ... دستهایش را به آرامی با تمام وقار و زیبا از هم باز کرد ... روی تنها ترین صخره ی دنیا موقع غروب خورشید هوای عقاب بودن کرده بود ... تمنای تک ستاره بودن داشت ... التماس قدرت و آسمان را داشت ...
چشم هایش را بست ... به آرامی از صخره جدا شد و پرید ... دستهایش را با همان وقار بال عقاب هایی که عاشقشان بود تکان داد ... با تمام وجود بال میزد ... وزش سرد باد روی صورتش خنکای وجودش . التماس پروازش را دوست داشت ... باد موهایش را به رقص در آورده بودند ... از تار تار موهایش رد می شدند ... آنها هم آزاد بودند ... آزاد آزاد ...

http://www.sharemation.com/eveningsky/hesam1.jpg?uniq=4q6lq7
...................
من کس خاصی نیستم ... یه روح فراریم ... که به دنیای شما زندگان پا گذاشتم ... برای حقیقت مرگ می نویسم ... سیاه چون خودم سیاهم .... و تلخ چون دنیای واقعیم زیادی شیرینی ... خیلی دوست دارم صحبت هاتو بشنوم ...
۰۹۱۲۱۹۷۹۷۸۶
..........
راستی من یه ۳۱۸ ای دارم ... دوبارم بیشتر سوارش نشدم ... یه ماهه گرفتم ... خواستی قصد فروششم دارم ...

هلیـــــــــــا 1385,10,16 ساعت 01:54 ق.ظ

چرا اندامی که زیباترین و قشنگترین حس و لذت ها رو به انسان هدیه می کنن دارای چنین منع و قبح اخلاقی شدیدند ؟! دقیقا به همین دلیل... مردم اگه از این اندام و پرداختن به اون احساس گناه نکنند دنیا زیر و رو میشه. ( اما عجب دنیایی میشه!!)
میخوای اخلاق زدایی کنی؟ نمی دونی چی میشه؟ دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد